نویسندگان این مقاله شكلگيري هويت اجتماعيِ قوم لك را بر اساس ديگري بودنٌ، تفاوت، قدرت و مقاومت بررسی کردهاند. آنها بر اساس روش هرمنوتيك، قوم لك را به مثابه متنی در زمينة فرهنگي ايران مطالعه کردهاند و ضمن تقسيمبندي جامعة مورد مطالعه به دو گونة اجتماعي «مهاجران» و «غيرمهاجران»، از طريق مصاحبه و مشاهدة مشاركتي اطلاعات لازم را گردآوري کرده¬اند. نتايج پژوهش نشان ميدهد:
الف) به لحاظ فرهنگي، مرزهاي مشخصي ميان لكها و اقوام ديگر وجود دارد و هر دو طرف بر اين تمايزات تأكيد ميورزند.
ب) لكها يك بار از طرف جامعه و بار ديگر از جانب اقوام همسايه به حاشيه رانده شدهاند.
ج) حاشيهاي بودن مضاعف سبب شده است كه طيف عمدهاي از لكها، كه غالباً مهاجرند، براي گذران زندگي و واکنش در برابر طردشدگي به مشاغل کم¬اهمیت و واسطهگري روي آورند.
د) نابرابري در توزيع امكانات، طرد از جانب ديگران و سکوت دیگران دربارة آنها نقش مؤثري در شكلگيري هويت قوم لك دارند.
|